کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن     قالب شعر : غزل    

بر در کـشـیده شعـله‌های اخـتلافـش را            هـیزم به هیـزم جمع کرده ائتلافـش را

مردی سکوت خلوت قـدیسه‌ها را بُـرد            با مشت می‌کوبد به در، حرف خلافش را


حـتی در و دیـوار با فـریاد می‌گـریـنـد            مرثیه‌خوان وقتی بخواند اعترافش را*

این خانۀ زهراست، اینجا مهبط وحی است            عرشی که کعبه فرض می‌داند طوافش را

خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم            پیـش ملائک شرح می‌داده عـفافش را

عرش خدا در روضه می‌لرزد که نامردی            محکم به دست فاطمه می‌زد غلافش را

دستی شکسته که کریمان نقل می‌کردند            بـخـشـیـدن پـیــراهـن شـام زفـافـش را

اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه            کوثر گرفت از گونه‌اش اشک مضافش را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : اعظم کلیابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز هم دل، بی‌قـرار روضهٔ مادر شده            باز حرف آتش و مادر به پشت در شده

باز هم آتش به جان ما رسیـده از دری            کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده


حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط            آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده

فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ            علت کون و مکان، تنها و بی‌یاور شده

فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک            روضه‌خوانِ رنج‌های دخت پیغمبر شده

مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان            آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده

بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط            سـورۀ کـوثـر فـدایِ سـاقیِ کـوثـر شده

ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت            بعد زهرا خود بگو از غنچۀ پرپر شده

غیر تو مظلوم و غیر فـاطمه مظلوم‌تر            نیست در عالَم، غمت از هر غم افزون‌تر شده

کی به پایان می‌رسد شب‌های بی‌مهتاب تو            وعـد‌ۀ دیـدارتـان در عـالـم دیگـر شـده

دوستت دارم اگرچه روسیـاهم روسیاه            لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محـشر شده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق بیشتر با روایات معتبر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

باز هم دل، بی‌قـرار روضهٔ مادر شده            باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : فائزه زرافشان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

رسید صاعقه و شیـشۀ گـلاب شکست            شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست

چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد            چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست


ورق ورق نفس آیه‌های قـرآن سوخت            حریم امن دعـاهای مستجـاب شکـست

چقـدر غـمـزده پـرسید: بهـتری مادر؟            چقدر قلبِ حَسَن بعد این جواب شکست

بـرای این‌که سـر غـم به چـاه بـگـذارد            شکست، قامت نخل ابوتـراب شکـست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : روح‌ الله گائینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

غمت ز خاطر هفت آسمان نخواهد رفت            شکـوه داغ تو از یادمان نخواهد رفت

تو مـادر مـلکـوتی، دعـای هـیچ کسی            بـدون اذن شـما، آسـمان نخـواهد رفت


رسوم شهر مدینه همیشه بر عکس است            کسی به مجلس ختم جوان نخواهد رفت

کسی تـسلی خـاطـر نـشد بـرای عـلـی            به این دلیل غمت از میان نخواهد رفت

بیا مسافر تنها! که غـم فقط غم توست            غمی که از دل صاحب زمان نخواهد رفت

به سـمتت آمده از دور شاعـری تـنهـا            که دست خالی از این آستان نخواهد رفت

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

عصر هر جمعۀ دلگیر، تو را می‌خواند            دم به دم کـوچۀ تقـدیـر تو را می‌خواند

مـادری چشم به راه است بیایی از راه            کـنج خـانه پـدری پـیـر تو را می‌خواند


نـدبـه‌ها اشک شد و از تو نیامد خبری            قـطـرۀ اشکِ سـرازیـر تو را می‌خواند

عـالـمی منتـظـر جـلـوۀ مـولایی توست            هر نفس قبضۀ شمشیر تو را می‌خواند

ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید            صبح و شب عرصۀ تدبیر تو را می‌خواند

یـازده قـرن گـذشت از غـم تـنهـایی تو            دل وامـانـدۀ مـا دیـر تـو را مـی‌خـوانـد

مـادری پشتِ در خانه صدایت می‌کرد            مادری خسته، زمین‌گیر، تو را می‌خواند

دارد از حـنجـره‌ای خشک صدا می‌آید            دختری در غل و زنجیر تو را می‌خواند

از همان ساعت سه، ساعت سر، ساعت حزن            عصر هر جمعۀ دلگیر تو را می‌خواند

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بيابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر وقـت دل بـهـانـۀ یـاد تو را گرفت            شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت

ابـری‌سـت آسـمــان دل بــیــقـرار تــو            بیخـود نبود اگر که دوباره هوا گرفت


گـفـتـم شبی شـبـیـه تو گـریه کـنم ولی            چشمم ز اشک، خشک شد آقا صدا گرفت

تو سوختی که سینه‌ام آتش گرفت و سوخت            تو روضه‌خوان شدی اگر این روضه پا گرفت

امـروز هـم بــیـا و بـگـو وای مــادرم            آخر مـریـض خـانۀ مـولا شـفـا گرفت

راحت شـدنـد اهل مـدیـنـه ز رفـتـنـش            این خانۀ علی‌ست که دیگر عزا گرفت

در آخـریـن وصـیـت زهـرا دل عـلـی            از روضۀ حـسین و غـم کـربلا گرفت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

آن زهره‌ای که حیدر شد مَحرم ظهورش            گرم است قلب عالم از گرمی تنورش

عـالـم که قـدر او را هرگز نمی‌شناسد            با دست‌های زهرا تقـدیر شد امـورش


تسنیم نام زهرا، سرچشمه غدیر است            کـوثـر اقـامه بـسـته بر دیـده نـمورش

در خانه‌ای که خورشید اندر شمارِ ذره است            آتش کشیده دشمن بر "بسم رب نور"ش

او طاهره است نامش؛ والاست احترامش            سـیـلی زدنـد روی پـوشـیۀ طـهـورش

دق کرد گوشواره، با داغ روی کـوثر            جان داد روز محشر، با قصه عبورش

ذکر قنوتِ دستش با ضربه‌ای شکسته            بسته است دست‌های اذکار "یا غیور"ش

عرش است بارگاهش؛ او بار شیشه دارد            در هجمۀ حوادث زخـمی شده بلورش

افـتاد سدره از پـا؛ آتش گرفت طـوبی            یعنی خدای موسی می‌سوخت بین طورش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

قاری حسین و گریه‌کنِ فاطمه؛ خداست            در خانهٔ علی چه عزاخانه‌ای به پاست

جانم فـدایِ مجـلـسِ خـتـمی غـریب که            مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بی‌صداست


حتی "در"ی که سوخته، مرثیه خوان شده            با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست

شاید حسن به زینبِ آشـفـته حال گفت:            گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست

در شهر؛ یک نفر به علی تسلیت نگفت            این رسـم نـاسـپـاسیِ دنیـایِ بی‌وفاست

زهـرا کجاست؟! تا که ببـیـند هنوز هم            ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتـضاست

حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این            سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی کجاست؟!

مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه؛ خوب            مادر که نیست، خانه نفس گیر و بی‌صفاست

عـالـم عـزا گـرفـتـه بـرایش ولی بـدان            صـدّیـقـة الشـهـیـده؛ عـزادارِ نیـنواست

قـلبـش هـنـوز می‌شـود آرام با حـسـین            آرامـگـاهِ مــادرِ سـادات؛ کــربـلاسـت

هر روزِ هـفـته؛ بر لبِ گـودالِ قـتلگـاه            گریانِ پیکری‌ست که مابینِ بوریاست!

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حبیب چایچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بوی خوش می‌آید اینجا؛ عود و عنبر سوخته؟            یا که بـیت‌الله را کـاشانه و در سوخـته؟

از چه خون مى‌گريد اين ديوار و در؟ يارب مگر            گـلـشن آل خـلـيل اينجا در آذر سـوخته؟


خانۀ زهراست اينجا، قتلگاه محسن است            آشـيان قـهـرمان بـدر و خـيـبـر، سوخته

خانۀ وحی از ملک یک‌باره شد در ازدحام            اندر این غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟

بر حریم عقـل کل، دیـوانه‌ای زد آتـشی            کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر، سوخته

خـيمه‌گـاه كـربلا را آتـش از اينجا زدند            شد ز داغ محسن آخر كام اصغر، سوخته

گر نمى‌كرد اشک چشمانت «حسان» امدادِ من            مى‌شد از آه من اين اوراق دفتر، سوخته

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید فضل‌الله قدسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

دل غریب من از گردش زمانه گرفت            به یاد غربت زهـرا شبی بهانه گرفت

شبـانه بغـض گـلـوگـیر من کـنار بقـیع            شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت


ز پـشت پـنجـره‌ها دیـدگـان پُـر اشکـم            سراغ مدفـن پـنهـان و بی‌نشانه گرفت

نـشان شعـله و درد و نـوای زهـرا را            توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت

مصیبتی‌ست علی را که پیش چشمانش            عـدو امـید دلـش را به تـازیـانه گرفت

چه گفت فاطمه؟ کآن‌گونه با تأثر و غم            عـلی مراسـم تـدفـین او شـبـانه گرفت

فـراق فـاطـمـه را بـوتـراب باور کرد            شبی که چوبۀ تابوت را به شانه گرفت

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید محمدجواد شرافت نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : غزل

شبی که آینه‌ام را به دستِ خاک سپردم            هزار بار شکـسـتم، هزار مرتـبه مُردم

دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه            به دست خود گل خود را چنین به خاک سپردم؟


شد اشک غربت و گل کرد روی خاک مزارش            هر آنچه داغ که دیدم، هر آنچه غصه که خوردم

شب آمـدم که بگـریـم تـمام درد دلـم را            سحر به غربت خانه، جز اشک و آه نبردم

بدون فاطمه سخت است زندگی، که پس از او            برای آمدنِ روزِ مرگ، لحـظه شمـردم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن شب میان هاله‌ای از ابر و دود رفت            روشـن‌تـرین سـتارهٔ صبح وجـود رفت

آن شب صدای گـریهٔ بـاران بـلـنـد بود            بر شانه‌های زخمی دریا، چو رود رفت


روشن‌تر از زلالی نور آمد و چه حیف            با چـند یـادگـاری سـرخ و کـبـود رفت

بال و پری برای پـرسـتـو نـمـانده بود!            آخر چگونه نیمهٔ شب پر گشود، رفت؟

رحـمی به قـبـر خـاکی او هم نمی‌کـنـند            این شد که مخـفـیانه و بی یـادبود رفت

مولا خوشی ندیده پس از او از این جهان            می‌گفت بعد فـاطمه‌ام هر چه بود رفت

هر شب کـنار تربت او ياس کوچکـش            دم می‌گرفت: مادر خوبم چه زود رفت

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : سیدرضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

جايی برای كـوثـر و زمزم درست كن            اَسما! برای فـاطـمـه مرهـم درست كن

تا داغ اين شـقـايـق زخـمی نـهـان شود            تـابـوتی از لطـافـت شـبـنـم درسـت كن


مثـل شـروع زنـدگـی مـرتـضـی و من            بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن

از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه            از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن

طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش            مثـل هـلال لالـه كـمی خـم درسـت كن

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ياری ز که جويد؟ دلِ من، يار ندارد           يک مَحـرم و يک رازنگهدار ندارد!

با ديـدن سوزِ دلِ من در چـمن و باغ           بـا داغ دل لالـه، کـسـی کــار نــدارد


بايد سـر و کارش طرف چـاه بيـفـتـد           يوسف که در اين شهر، خريدار ندارد

از گـريۀ پـنهـان عـلـی در دل شب‌ها           پـيـداست که دل دارد و، دلـدار ندارد

در گـلشن آتش‌زدۀ عـصـمت و ايـثار           پـرپـرشـدن غـنـچـه که انـکـار ندارد

با فضه بگـوئيد بيايد، که در اين باغ           نـيـلـوفـر بـيـمــار، پـرسـتــار نــدارد

بر حـاشـيـۀ برگ شـقـايـق بنـويـسيد:           گـل، تـاب فـشـار در و ديـوار نـدارد

: امتیاز

زبانحال فرزندان با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدمهدی حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر            شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر

همه از دین علی، یکسره مـرتد شده‌اند            شهر، خـالی شده از قـصۀ ایـمان مادر


فـتـنـۀ قـوم یـهـود و تـب اغـوای هـمـه            آه آه از قـسـم مـحـکـم شـیـطـان، مـادر

همۀ شـهـر یـتـیـم‌اند و فـقـیرند و اسیـر            باز هم لطف کن ای سورۀ انسان، مادر

بی نـبی، امت اسـلام یـتـیـم وحی است            هم فقیر است و اسیر است و پریشان، مادر

پتک سنگین شده این گریۀ تو بر سر شهر            چه خبرهاست در این گریۀ پنهان، مادر

به سپـیدای سحـر، ظلمت ما را بکشان            ای شب قـدر خدا! نـور بیـفـشـان مـادر

صف به صف خیل ملائک به تماشای قنوت            خانه‌مان مثل هـمیشه پُـر مهـمان مـادر

تا که از برکـت رزقـت ببرد میـکـائـیل            گوشه‌چشمی کن و دستاس بچرخان مادر

بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دلشان            آه از این چند نفر روی بگـردان مـادر

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید حمیدرضا برقعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

گل‌های عـالـم را معـطـر کـرده بویت            ای آن که می‌گردد زمین در جستجویت

یادش به‌خیر آن روزها ریحان به ریحان            می‌چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت


سیـاره‌هـا را در نـخی می‌چـیـدی آرام            می‌ساخـتی تـسبـیحی از خاک عمویت

برداشتند از سفـره‌ات نان، مردم شهر            جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت

درهای رحـمـت بـاز می‌شد با دعایت            دردا که می‌بـسـتـند درها را به رویت

تـاریـخ می‌دانـد فـدک تـنهـا بهـانه‌ست            وقـتی بـهـشت آذیـن شـده در آرزویت

وقتی منزه گـشته خاک از سجده‌هایت            وقتی مطهّـر می‌شـود آب از وضویت

چادر حـمـایل می‌کـنی از حق بگـویی            حتی اگر یک شـهـر بـاشد روبـرویت

برخـاسـتـی با آن صـفـت‌هـای جـلالی            این بار آتش می‌چکید از خلق و خویت

حتی زمـان می‌ایـسـتـد از این تـجـسـم            تو سوی مسجد می‌روی، مسجد به سویت

از هـای و هـو افـتـاد دنـیـا با سکوتت            دنیا به آرامش رسـید از های و هویت

از بانگ بـسـم الله الرحـمن الرحـیمت            از شــکــوه‌هــایِ الــذیــن آمــنـــویـت

تو خطبه می‌خواندی و می‌لرزید مسجد            ذرات عـالـم یـک‌صـدا لـبـیـکگـویت

خطبه به اوج خود رسید آن‌جا که می‌ریخت            مدح علی، حیدر به حـیدر از گـلـویت

گفتم علی... او قطره قطره آب می‌شد            آن شب که روشن شد سپیدی‌های مویت

آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام            زخم تو آری زخم... آن رازِ مگـویت

هنگام دفن تو علی با خویش می‌گـفت            رفتی ولی پـایـان نـمی‌یـابـد شـروعت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : فاطمه معصومه شریف نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

سـر مـی‌گـذارد آسـمــان بـر آسـتـانـت            غـرقـیـم در دریـای لـطـف بی‌کـرانت

محـبـوب‌تر از هر کـسی نزد رسـولی            آغـوش او هـمـواره می‌شد مـیـزبـانت


چون مادری دلسوز، مرهم می‌نشاندی            بر زخـم او بـا دسـت‌هـای مـهـربـانت

نـور پدر وقتی که شد خـامـوش دیگر            تاریک شد، تاریکِ تـاریک آسـمـانت

حق علی را غصب کردند و پس از آن            انـداخــتـنـد آتـش بـه جــان آشــیــانـت

می‌سوختی در شعـله‌های کـیـنه‌هـاشان            آه از دلـت آه از دل آتــشــفــشـانـت...

با دست‌های بـسته حـیـدر را که بردند            با چـشم خود انگـار دیدی رفت جانت

پشت سر حیدر خودت را می‌کـشاندی            آه از تن مـجـروح و از اشـک روانت

هجده بهار از عمر تو تنهـا گـذشت آه            نـاگـاه دیـدی می‌رسـد فـصـل خـزانـت

پـیـچـیـد در خـانـه بـرای آخـریـن بـار            بـوی تـنـور داغ و بـوی عـطـر نـانت

بانو تو حتی بعد از این‌که پَـر کـشیدی            بـودی به فـکـر کـودکـان نـیـمـه‌جـانت

بند کـفـن وا شد تو با مـهـری فـراوان            آغـوش وا کـردی بـه روی کـودکـانت

آن کودکـانی که پس از تو رنج دیـدند            ای کاش پـایـان داشت اینجا داسـتـانت

یا لااقـل بـانـو نـمی‌رفـتی تو ای کـاش            آن روز در گــودال بــا قــدّ کــمــانـت

دیدی حسینت را که تنها و غریب است            دیدی که غرق خون شده اینک جوانت

با نـاله تا گـفـتـی بُـنـَیَّ عـرش لـرزیـد            عالم همه حیران شد از صبر و توانت

گفتی که آبت هم ندادند، آسمان سوخت            وقـتی شـنـید این واژه‌ها را از زبـانت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عاطفه جوشقانیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

کـنار فـضّه صمیـمـانه کـار می‌کردی            به کار کـردن خود افـتـخـار می‌کردی

درخـت‌های بـهـشـتی به پـایت افـتادند            همـان شـبی که هـوای انـار می‌کردی


فـقـیر هرچه می‌آمد اسیـر برمی‌گـشت            تـمـام عـالـمـیـان را دچـار مـی‌کـردی

دلیـل شادی حـیدر! چه شد که بعد پدر            مـدام گــریـۀ بـی‌اخـتـیـار مـی‌کـردی؟

چه شد محـبت هـمـسایه‌ها؟ دعایت را            چه مـادرانـه به آن‌ها نـثـار می‌کردی!

تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست            فدک فـدک همه جا را بهـار می‌کردی

و شـقـشـقـیه به نـهـج‌الـبلاغه رو آورد            شبی که پشت به این روزگار می‌کردی

چـقـدر خـانه مـرتب شد آن شب آخـر            اگر مریض نبـودی چکـار می‌کردی؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛

دلیـل خـندۀ حـیدر! چه شد که بعد پدر            مـدام گــریـۀ بـی‌اخـتـیـار مـی‌کـردی؟

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی ذوالقدر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در            می‌نشیند منتظر بانوی محشر پشت در

خانه وقتی خانۀ زهراست، پس هر سائلی            بعد دق الباب خندان می‌شود در پشت در


آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود            سجده کرد و اَشهدش را گفت کافر پشت در

در زدند رفـت پـشت در خـداونـد کـرم            جای سائل آمده این‌بار لشکـر پشت در

در زدند و در زدند و در زدند و در شکست            آه شد آغاز، جـنگی نـابـرابـر پشت در

با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله بُرد            پا نهاد ابلـیس بر آیات کـوثـر پشت در

غنچۀ یاس و هجوم آتش و مسمارِ داغ            شد گل نشکـفـتۀ سادات، پرپر پشت در

نیست پاسخ همچنان این پرسش تاریخ را            از چه بابت رفت فضه جای حیدر پشت در

کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود            ناگهان از پا می‌افتد مرد خیبر پشت در

گر هزاران بار برگردد به دنـیا باز هم            می‌رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر یک بیت آن کلاً حذف شده و بیت دیگر تغییر داده شد لذا پیشنهاد می‌کنیم به منظور پرهیز از تحریف شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

در زدند و با خودش می‌گفت حتماً سائل است            باز هم با کیسۀ نان رفت مادر پشت در

در کـمال حـیـرت اما دید بـانـوی کـرم            جای سائل آمده این‌بار لشکـر پشت در

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـفـسـیر او به دست قـلم نا مـیسّر است           در شأن او غـزل ننـویـسـیم بهتر است

او فـاطـمه‌ست معـنی این نام را هنوز           از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است


در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل           مرز بهشت و دوزخ از آن روز این "در" است

با پهلـوی شـکـسـته هم از کوه، کوه‌تر           با قامت خـمیده هم از آسمان سر است

لبـخـنـد مـی‌زنـد که بـخـنـدنـد بـچـه‌هـا           مادر اگر که جان بدهد باز مادر است

مــولا هـنـوز اوّل بـی‌هــم‌نـفـس شـدن           بانو در انـتـظـار نفـس‌های آخر است!

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مغـتـنـم ديـدنـد صـبـر رو به پايـان مرا            آتـش آوردنـد نـمـرودان گـلـسـتـان مرا

آرزوهای مرا در پـشت دَر آتـش زدند            كاش می‌بستند جای دست، چشمان مرا


دست من بسته ولی دست مغيره باز بود            زد تو را تا که بگـيرد زودتر جان مرا

حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد            با تو سنجـيـدند بين كـوچـه ايـمـان مرا

در نهانِ چشم من اشك است مهمان سال‌ها            ظلم بيرون می‌كشد از خانه مهمان مرا

: امتیاز